عشق ما دهکده ای است
که هرگز به خواب نمیرود
نه به شبان و نه به روز
و جنبش و شور حیات
یک دم در آن فرو نمینشیند
هنگام آن است که دندانهای تو را
در بوسه ای طولانی
چون شیری گرم
بنوشم
تا دست تو را به دست آرم
از کدامین کوه میبایدم گذشت
تا بگذرم
از کدامین صحرا
از کدامین دریا میبایدم گذشت
تا بگذرم
روزی که به چنین زیبایی آغاز میشود
از برای آن نیست که در حسرت تو بگذرد
تو باد و شکوفه و میوه ای
ای همهی فصول من
بر من چنان چون سالی بگذر
تا جاودانگی را آغاز کنم
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
چه سرنوشـت غمانگيزي... ، كه كرم كوچك ابريشم
تمام عمر ، قفــس ميبافـت! ولي به فكر پريدن بود...
منم و هزار توئی از تردید ها...
محتوای این پست را ، دوباره ، در آینده منتشر خواهم کرد!
یا علی
هر چه از تو دور می شوم به تو نزدیک می شوم
هر چه به تو نزدیک می شوم ، از تو دور می شوم
این پست را به یادگار گذاشتم...
تلویزیون رنگی ، اگر چه رنگیه! اما این به این معنا نیست ، که دیگه سیاه و سفید رو نشون نده! یا نخواد که نشون بده! ، تلویزیون رنگی ، تنها سه رنگ رو به رنگاش اضافه کرده! اون برای ترکیب همین سه رنگ و رخ نمایی دیگر رنگاش بسیار هم به "سپید و سیاه" نیازمنده!
گاهی اوقات ، همین دنیای رنگی هم ، حال آدمو بهم می زنه!