کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

نمی دانم چرا اما ...

چهارشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۱ 0:31

این تصویر را ببینید:

این اسکناس یک سامانی است.  سامانی واحد پول تاجیکستان است و تاجیکستان کشوری با ریشه ای ایرانی است و مردمش اساسن و با اشتیاق خود را ایرانی می دانند.

تاجیکستان کشوری نسبتن فقیر است و مردمش زندگی عادی دارند.

اما یک موضوع جالب! نمی دانم چرا اما با دلار 1900 تومان، هر سامانی به پول ایران 349 تومان ارزش دارد!

یعنی چیزی در حدود 394 برابر تومان و 3940 برابر ریال ایران!!  حال آنکه این کشور در مقابل اقتصاد ایران حرفی برای گفتن ندارد.

برای من که عجیب بود!

برچسب‌ها: سامانی , تاجیکستان , واحد پول , ایران
حسینی پارسا

مردم مشایی را دوست دارند...

شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۱ 22:57

در طول 10 - 15 سال گذشته که در کسوت کارگردان میدانی فعالم با آدم های مختلفی معاشرت کردم.  از مردم عادی گرفته تا آدم هایی مشهور و آدم های محبوب...

بنا بر این تشخصیص نوع نگاه مردم در باب کیفیت این آدم های مشهور و محبوب برایم امری بدیهی شده است.  چه بسیار آدم هایی را دیدم که برای عکس انداختن با یک خواننده از سرو کول همدیگر بالا می روند و برخی نیز برایشان اهمیتی ندارد که این مثلن خواننده و بازیگر و فوتبالیست و... که هستند و چکار می کنند.

آدم هایی را دیدم که به رغم شهرتی که داشتند با مردم خون گرم بودند و بسیاری از این قماش که با کوچکترین شهرت خودشان را آنچنان گم و گور کردند که خودشان هم دیگر قادر به یافتن خودشان نیستند!

از دوران نوجوانی ام علاقه ای به انسانهای مشهور نداشتم!  هیچ وقت بادیدن یکی از آنها در رفتارم تغییری ایجاد نشده است،  شاید خیلی از اوقات به عمد از ایشان حضر کرده باشم و گاهی نیز شاید از سر بدبینی و گاهی هم از سر بی حوصلگی!  اما اکنون گاهی اوقات در قبال برخی از این آدم ها تاب بی تفاوتی ندارم!  شاید به جرات بتوانم بگویم که یکی از محبوب ترین آدم هایی که تابحال شناختم، اسفندیار رحیم مشایی باشد!  کسی که این روزها از او به عنوان لیدر جریان انحرافی!  یاد می شود...  جریانی که از منظر من هرگز وجود خارجی نداشته و ساخته و پرداخته ی آدم هایی است که از سر بی تابی و نفرت، شبانه آن را ساختند و روز بعد به دست جارچیانشان سپردند تا یه ساز مثلن رسوایی مردی بزرگ بدمند که به خیال خودشان او را بی آبرو کنند!  اما به جد عرض می کنم، همه ی آنچه که اینان ریسیده اند، چیزی جز همان پنبه ی معروف نیست!

امروز در تاجیکستان مشایی را در میان ایرانیان تماشا می کردم که مردی ست بسیار محبوب، مردی که مردم او را دوست دارند...  با وی عکس می اندازند بی آنکه از او درخواستی داشته باشند!  و این نشانه ی محبوبیت اوست.

مردمی از رنگ و بوی مختلف که با آرامش و عشق و شکوهی دوست داشتنی با او خوش و بش می کردند و لحظه های خوب و عزیزی را می ساختند...

اگر چه امروزه روز دوست داشتن مشایی و اعلام آن امری خالی از خطر! بنظر نمی رسد اما من همچون گذشته مشایی را دوست دارم و به وجود آن در دولتی که خالی از ایراد و عیب نیست می بالم.

از منظر این کوچکتر، مشایی راز تداوم محبوبیت انقلاب ما را می داند.

یاعلی

برچسب‌ها: تاجیکستان , رحیم مشایی , جشن جهانی نوروز
حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: