کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

اصلا یادم نمی رود، اواخر دولت دکتر احمدی نژاد به پیشنهاد سازمان میراث فرهنگی بزرگداشتی برای میرزامحمد تقی خان امیر کبیر برگزار شد که من تهیه کننده و کارگردان آن بودم. (که البته تاکنون دولت پولش را هم نداده است!) آیتمی در آخر مراسم مطرح شد که البته در کنداکتور ثبت نشده بود! و آن اهدای نسخه ی کپی شده ی ردای صدارت امیرکبیر توسط پیرمردی ترمه دوز به آقای رئیس جمهور یعنی دکتر احمدی نژاد بود. حتا می خواستند ردا را تنش کنند! که با هوشمندی کارمند مخصوص تشریفات داخلی رئیس جمهور مواجه و تنها آن ردا توسط پیرمرد ترمه دوز به رئیس جمهور اهدا شد.


به این دلیل گفتم یادم نمی رود که در سراسر مراسم چهره ی احمدی نژاد با بغض توام بود...
بغض رئیس جمهور گاهی می شکست و اشک می ریخت.

آنجا که پیرمرد ترمه دوز ردا را به رئیس جمهور اهدا می کرد به لبخند کسانی می نگریستم که بادمجان را دور قاب چیده بودند... و حالا هم همینطور. وقتی آن کارتون مضحک را در روزنامه ی آفتاب یزد دیدم که کلاه و ردای امیرکبیر را بر سر و کول دکتر ظریف نشانده بود بازهم همان لبخند بادنجان دور قاب چینی معروف مقابلم ظاهر شد!!

قصه ی بادمجان دورقاب چین ها به مراتب مهم تر از این قیاس های مع الفارق است...

برچسب‌ها: توافق , امیرکبیر , جوادظریف , احمدی نژاد
حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: