کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

فکر ایام گذشته برای چون منی که روزگاران گذشته اش را صرف آرمانهایی کرده که شاید حالا، شاید همان موقعه ها هم کسی برایش تره هم خورد نمی کرده است، فکریست همراه با نوعی خاطرات غمین و دردناک و شیرین...  شاید چیزی شبیه به احساس خارش...

امروز جایی بودم که در آن دوستان مشترکی هم بودند...  بودند و انگار که برخی شان فقط آمده بودند که باشند...

ای داد بیداد از روزگار گذار و گذر... روزگاری که فراز و نشیب هایش به انگار زلزله ای چند ریشتری روی سکه ی آدم ها را جفت جفت، تغییر میدهد...

آدم می ماند و روبرویی متفاوت، آدم می ماند و گذشته ای که از قضای روزگار نمی شود کاریش کرد و این می شود دمب خروسی که بـــــــــد قوقولی قوقو می کند!

ای کاش می شد پلی پیدا کرد به روزگاری نو...  روزگاری برای ره یافتن به دیاری روشن... دیاری بی خروس!

حسینی پارسا

عید ولایت گوارای وجود...

سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ 0:53

سالروز آغاز امامت حضرت امیر مومنان علی (ع) بر شما عزیزان مبارک،  گوارای وجود...

یاعلی


حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: