کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

نماد سرعت ما در داد و ستد فرهنگ

پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۲ 0:58

به تصویر زیر توجه کنید:



این تصویر مربوط به تست سرعت اتصال رایانه ی من به اینترنت هست.  البته عرض بنده ربط چندانی به داستان مفصل کندی سرعت اینترنت ندارد، بلکه می خواهم اشاره ی دیگری داشته باشم به سرعت ما در داد و ستد فرهنگی...

از منظر من، تصویر فوق به خوبی بیانگر سرعت ما در "داد" و "ستد" فرهنگی است.

برچسب‌ها: داد و ستد فرهنگ , سرعت اینترنت
حسینی پارسا

هویت های قشری و اجتماعی فرهنگ سراهای شهر حذف می شوند.

آنچنان که دیده می شود ، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ضمن ایجاد تغییرات گسترده در سطح مدیران ارشد ، مناطق و صف ، دستور حذف هویت های کاری مراکز تحت پوشش خود را ابلاغ نموده  و از این پس جز فرهنگ سراهای ملل ، قرآن و پایداری ، هیچ یک از فرهنگ سراهای شهر تهران بصورت تخصصی در راستای هویت های قشری و اجتماعی فعالیت نخواهند کرد.

این تصمیم سازمان فرهنگی هنری گویای عدم توفیق مراکز هویتی آن سازمان در راستای اهداف رسالتی اشان می باشد اما از سوی دیگراین شائبه را بوجود می آورد مراکزی که در راستای یک هویت قشری یا اجتماعی نتوانستند به توفیق دست یابند چگونه خواهند توانست در خیل انبوه نیازهای متنوع اجتماعی ، فرهنگی و هنری پایتخت موفق باشند!؟

سازمان فرهنگی هنری در نیمه ی نخست دهه ی هفتاد با نظر مقام معظم رهبری توسط  منصور واعظی پایه گذاری و تاسیس گردید و در طول حدود 15 سال فعالیت ، روسایی همچون مهدی ارگانی ، حجت الاسلام محمد علی زم  بنیانگذار حوزه ی هنری ، مهندس اسفندیار رحیم مشاعی معاون کنونی رئیس جمهور ، مردی جوان به نام دکترعلی عسگری ، احمد نوریان معاون اجتماعی سابق ناجا و هم اکنون نیز سید محمد جواد شوشتری یار غار دکتر قالیباف را تجربه کرده و علی رغم گستردگی مراکز و بستر تاثیر گذاری فراوان به دلیل آغشتگی به جریان های سیاسی نتوانسته به توفیقی که انتظار می رفت دست یابد.

به نظر می رسد حذف هویت فرهنگ سراهای تهران که مهم ترین دست آورد مدیرتی آن سازمان در دوران ریاست حجت الاسلام زم به شمار می رود ، دوره ی متفاوتی را برای سازمان مذکور رقم بزند ، حال آنکه ممکن است تنوع فعالیت های "عمومی" هر یک از این مراکز در حوزه های اجتماعی ، فرهنگی و هنری که عموما با کمبود نیرو و امکانات مواجه هستند شرایط خطرناکی را برای آن سازمان بوجود آورده و پس لرزه های  این خطر می تواند نظر تصمیم گیرندگان آن سازمان را برای عملی کردن ایده ی ادغام با معاونت اجتماعی شهرداری تهران جلب کرده و سازمان فرهنگی هنری را با بیش از 350 مرکز فرهنگی هنری تحت پوشش و 2000 کارمند برای همیشه به حافظه ی تاریخی کلانشهر تهران بسپارد.

از سوی دیگر عدم توجه جدی به نیازهای هویتی و ضرورت های فرهنگی شهر تهران که در شکل این تصمیم گیری به وضوح مشهود است اصل کارشناسی چنین اقدامی را به چالش می کشد ، آنچنان که حذف مراکزی هویتی همچون مرکز فرهنگی هنری نوجوانان تهران که با مخاطبت گروه هدف نوجوان که یکی از اصلی ترین مخاطبین فرهنگ سرا ها را تشکیل داده و هر گونه کم توجهی به این هویت موفقیت آینده ی اجتماع را به مخاطره می اندازد و یا حذف فرهنگ سرای اقوام علی رغم سکونت بسیاری از اقوام  ایرانی در تهران و ضرورت حفظ آئین های قومی آنان ، و برخورد مشابه با مراکزی چون فرهنگ سرای دانشجو ، بانو که هیچ یک نمونه ی مشابه و جبرانی را حداقل در حوزه ی مرتبط با شهرنشینی در شهر تهران ندارند و از سوی دیگر حفظ هویت هایی اگر چه بسیار ارزشمند اما دارای مراکز همسوی بسیار درسطح شهر همچون فرهنگ سرای قرآن ، پایداری(انقلاب و دفاع مقدس) و ملل شائبه ی برخورد گزینشی و محافظه کارانه ی مدیران آن سازمان را تقویت می کند.

البته با توجه به همزمانی این تغییرات گسترده در آن سازمان و حذف نوریان که از همراهان صمیمی قالیباف بشمار می رود ، نمی شود از کنار فرضیه ی تاثیر بسیار زیاد شوشتری در دگرگونی سازمان فرهنگی هنری به سادگی گذشت ، و حتی می توان گمان برد که شوشتری خود مامور ادغام سازمان فرهنگی هنری با معاونت اجتماعی شهرداری تهران باشد!

اگر چه حذف سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران حداقل نیازمند جلب نظر هیات امناء و البته مجلس شورای اسلامی است اما شدت سیاسی کاری و عقب گردهای آن سازمان در طی دوران فعالیت بقدری بوده است که بتواند چنین تغییری را در نگرش تصمیم گیرندگان آن سازمان صورت دهد.

به نظر می رسد بهتر است ، هیات مدیره و هیات امنای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تا پیش از ابلاغ رسمی دستورالعمل حذف هویت ها ، بازنگری ویژه تری نسبت به این تصمیم داشته باشند و حداقل مراکز موثری همچون مرکز نوجوانان ، اقوام ، بانو و دانشجو را با حفظ هویت از خطر ابتلا به بی هویتی مصون داشته و مراکز فوق را مامور برنامه سازی و تزریق آن به دیگر مراکز آن سازمان نمایند تا با این اقدام در وحله ی نخست خطر کم توجهی دراین هویت های بدون پشتیبان رفع و سپس دیگر مراکز عمومی آن سازمان خوراک کارشناسی شده ای را در رابطه با مخاطبین متنوع خود از مراکز مذکور اخذ و در دستور کار قرار دهند.

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: