کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

داغی که سرد نمی شود...

چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ 13:19

دهم آذرماه امسال بود، پشت قطعه ی اصحاب رسانه ی بهشت زهرا (س) با محمد رضای حسینیان قدم می زدیم...  زیر صدای گپ و گفتمان صدای ناله هایی بود از نای مادرانی متعلق به شهدای پرواز سی 130...

محمد رضا گفت، این داغ چیست که بعد از شش سال هنوز به سردی نرفته؟   گفتم:

عرب رسمی دارد، وقتی از قبیله ای یا خانواده ای کسی کشته می شود،  تا انتقام خون گرفته نشود،  بیرقی سرخ رنگ بر سر در آن خانه برافراشته می کنند...

حکایت این جماعت هم؛  همچین چیزی  است با این فرق که اینها بدنبال انتقام نیستند، بلکه دلشان سوخته از این که هیج کس، با وجود اشتباهات مشهود، نگفت ببخشید...  می فهمید که؟  این حرف من نیست،  حرف بازماندگان رفقای پرنده ی ماست...

امسال بخاطر تقارن 15 آذر با عاشورای حسینی، آئین سال یاد شهدای پرواز سی 130 ظهر روز دهم برگزار شد.  یادشان گرامی،  خاطرشان پایدار...


برچسب‌ها: پرواز سی 130 , سقوط هواپیمای خبرنگاران , هزاره ی طلوع
حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: