کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

 

با امروز ، حالا سه روزي مي شه كه گرفته و ول نمي كنه! تا حدي كه تضمين ۷ روزه ي آينده رو هم به شك انداخته! اين اولين باره تو ي ۶ ، ۷ سالي كه مهمون من بوده! ۷ سال پيش از باب اونكه بسازه اومد اما گوئي كه حالا قصدش سوختنه تا ساختن! و يا شايد هم اونكه پرداختنو پيشه ي اين سال و روزها ي من كرده باشه! هميشه همينه! بايد كه براي ايستائي اندوه ها در برابر اميدها و طرب هاي شيرين هماره اسبابي باشه!

اين روزا بد جوري كلام آخر شازده كوچولو رو دائما در ياد دارم كه اين جسم سنگينه و توان بالهاي من كم! نمي تونم با خودم ببرمش! تو هم نيا كم مياري! شختت مي شه و ديدنش رنجورت مي كنه! بزار خودم برم، توتنهايي...

التماس دعا

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: