کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

دزد... آهای دزد!

یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۶ 17:32
 

یک هفته ای گرفتار تولید برنامه ای برای تلویزیون بودم!

به خونه که رفتم فهمیدم که دزدرو گرفتن! تازه خودشم اعتراف کرده!

امروز رفتم آگاهی! سروان فلانی نبود و جاش یه ستوان فلانی دیگه بود! گفتم پرونده رو بده ببرم فلان جا! گفت سروان فلانی نیس! برو فردا بیا! گفتم عزیز دل... من گرفتارم نمی تونم بیام و خلاصه پا فشاری! حل شد! پرونده رو داد! البته بعدش که گفتم من همکار فلان جا هستم(خالی بندی)! عجیب نیست که! تعجب نکنید!!! مملکت گل و بلبله دیگه...

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: