کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

گریستنی برای فردا35

یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۵ 18:18
گفتم غم تو دارم... گفتا غمت سر آید!

گفتم که ماه من شو! گفتا اگر برآید...

گفتم ز مهرورزان... رسم وفا بیاموز!

گفتا ز ماه رویان! این کار کمتر آید...

به قول اون بنده خدائی که می گفت حتی اگر تو هم از خط قرمزم رد بشی حذفت می کنم! و این همه رویای آدمی رو برای فردا ی دنیا نقش بر آب میکنه! فردایی که تو حتی برای جاودانگیش اقل! همه چیزتو دادی! و باز هم گفت اگر دیگه نباشی شاید... قدرتو بدونم! مثل اون چند روزی که نبودی!

چی داشتم بگم!؟ چی میتونستم بگم؟ الا سکوتی که ناله ی آهش پدر هر کمری رو استخون می شکونه و هیس...

دنیا بقدر همه ی بزرگیش برام کوچیک شده و من نمی دونم از این احساس باد کنم یا اینکه گریه؟ نمی دونم من بزرگم یا دنیا کوچیک؟ نمی دونم من خودخواه شدم یا دنیا به قدر خودخواهیش افزون کرده؟ .....................................................................................................................

.............................................................................................................................

.............................................................................................................................

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: