وقتی وطن به خون خودش تشنه می شود، عشق است اگر نصیب رگم دشنه می شود
خون مرا بریز به رگهای میهنم، هرگز به حرمت وطنم، دم نمی زنم... دم نمی زنم...
آن روزی که سالار عقیلی، در حالی که دکتر یدالهی درکنارش ایستاده بود و برای نخستین بار این شعر را برایم خواند، احساسم در مورد تعامل این دو هنرمند کامل شد... احساسی سرشار از احترام و ارادت
وقتی این دو مرد را کنار هم دیدم، فرصت را غنیمت شمردم برای گفتن این جمله که: سالار عزیز، آقای دکتر یدالهی؛ ترکیب شما دو نفر که به خلق اثر موسیقایی معروف "تبریز در مه" انجامید، تاریخ ایران رو، صدها سال فراز و نشیب این خاک رو، سالهای شلتاق بیگانه به وطن رو به خوبی تداعی کرد...
و اینجا بود که سالار این دوبیت شعر رو قرائت کرد، اشک در چشمان من حلقه زد و آنچه اکنون هنگام خواندن این یاد داشت می شنوید، صدای سالار عقیلی است که اثر فاخر دکتر افشین یدالهی را می خواند.
اگر این صدا پخش نمی شود، می توانید از طریق پخش کننده ی زیر بشنوید: