کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

هوای روزهای قدیم...

سه شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۰ 1:10

میگن چهل سالگی نقطه ی عطف زندگی آدماس...  نقطه ای که در سطر سطر پس از اون، البته اگر سطری مُقدّر باشه، ادبیات آدم ها، بنیه و بُروز آدم ها تغییر می کنه...

مدتیست که بد جوری احساس چهل سالگی دارم، در حالی که تنها در پایان دهه ی سوم عمری هستم که خدای خوبم بهم داده...

یاد ایام قدیم که می افتم بد جوری دلم لک می زنه واسه یه بغض عمیق، واسه هوای اشک و سکوت و نفوذ به ژرفای اندیشه هایی که ازش دور افتادم...

راستش من چندان فرصتی برای کودک بودن و نوجوان شدن و جوانی کردن نداشتم، هر چند به قدر خودم و به شیوه ی خودم کم هم جوانی نکردم...  تصویر خودم از گذشته اینه که خیلـــــــــــــــــــی زود بزرگ شدم و افکاری یافتم که مدتی از خودم جلوتر بود و حالا شاید این حس عمیـــــــــــــــــــــق چهل سالگی، اونم در پایان دهه ی سوم زندگی، نتیجه ی اون همه جلو جلو دویدن باشه...  ای داد بی داد...  ای داد بیداد...

حَرَجی نیست از احساس این ایام، الا حس عمیق دور افتادگی از جزیره ی دیدنها و اندیشیدها...

هر چند، الهی شکـــــــــر...

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: