کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

مرکز فرهنگی هنری نوجوانان تهران برای همیشه از لیست مراکز تحت پوشش سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران حذف می شود...

شنیده های دقیق از تغییر نام مرکز نوجوانان تهران به فرهنگ سرای زکریای رازی حکایت می کند! و قراری مبنی بر انتقال مرکز نوجوانان به مکانی دیگر و یا تاسیس مرکزی جدید با گروه هدف نوجوان در کلانشهر تهران گزارش نشده است!

اقدامی که پیش از این با روی کار آمدن مدیری بسیار ضعیف و البته احساسی به نام وحید طوفانی پایه گذاری و اکنون نیز در سایه ی حذف هویت از فرهنگ سراهای شهر تهران عملی شده ، بطوری که کارمندان مرکز نوجوانان تهران اسباب کشی به خانه ی فرهنگی دور افتاده و کوچک به نام " کوثر " را پشت سر گذاشته و خود نیز به نوعی در تبعید بسر می برند! تا بر اساس دستور ابلاغی از سوی "مهدی اقدم" سرپرست مدیریت فرهنگی هنری منطقه ی ۱۲ ، ستاد  آن منطقه در آینده ای نزدیک تشکیل شود! ، ستادی که پیش از این در سایه ی تلاش های مرکز فرهنگی هنری نوجوانان تهران احساس هویت می کرد حالا قرار است در خانه ی فرهنگی دور افتاده فعالیت های تابستانی و محله ای خود را آغاز کند...
پیش از این نیز بارها از برنامه ریزی از پیش تعیین شده برای حذف مرکز نوجوانان تهران ابراز ناخرسندی کرده بودم ، خطری که به طور مستقیم از سوی "دکتر سرسنگی" قائم مقام اسبق سازمان مذکور و با نصب وحید طوفانی کلید خورد و هم اکنون نیز توسط فردی به نظر نا آگاه به نیازهای فرهنگی نوجوانان شهر به نام محمد جواد شوشتری به تکامل می رسد...

پیش از پرداختن به این اقدام سازمان به اصطلاح فرهنگی هنری شهرداری تهران مایلم احساس قلبی ام را به عنوان یکی از پایه گذاران مرکز فرهنگی هنری نوجوانان تهران نسبت به مدیران کنونی آن سازمان ابراز کنم و آن اینکه هویت نوجوان ایرانی هرگز وسعت قصور و کوتاهی آنها را فراموش نخواهد کرد ، خیانتی که بعید به نظر می رسد آگاهانه بوده باشد و البته همین امر موجب تاسف بیشتر بنده می شود...

تقریبن در تمام یاد داشت های گذشته ام در باب هویت نوجوان ، واژه هایی همچون ظریف ، مهم ، آینده ساز و نیازمند توجه را در دنباله ی نام نوجوان ایرانی گوشزد کرده ام و همیشه هویت نوجوان را مهم و موثرترین عنصر پویایی فردای هر ملتی شناخته و معرفی می نمایم ، شناختی که تاکنون مصداق آن را در کالبد کمتر مدیری فرهنگی دیده ام و بواقع هماره این سوال در ذهنم وجود داشته است که آیا تعریف این حقیر از این هویت اشتباه بوده است یا ظرافت واهمیت نوجوانان ، چندان به چشم مدیران فرهنگی کشور ما نمی آید؟

دیوانه ای سنگی به چاه می اندازد ، هزار عاقل از بیرون آوردنش عاجزند!
با این توصیف در شرایطی که هویت نوجوانان ایرانی بواسطه ی التهابات شدید اجتماعی در معرض خطر جدی قرار داشته و البته آغشته به گنداب انقطاع فرهنگی و شکاف نسلی است ، تعبیر حذف تنها مرکز هویتی ویژه ی نوجوانان در کلانشهر افسار گسیخته ی تهران آن هم توسط تنها مرکز مدیریت فرهنگ و هنر شهر تهران چه بویی به جز " کوتاهی ، خیانت و مصلحت اندیشی " را به مشام می رساند؟!
آیا پاسخ به این سوال ساده که چه کسی مسئول بستر سازی در سطح شهر برای پویایی هویت نوجوان است؟ امری دشوار به شمار می رود؟

به عنوان مثال التهابات اخیر کشور که بواسطه ی رویداد انتخابات ریاست جمهوری دهم صورت گرفت در مخاطبت با چه قشری منجر به ایجاد چنین جنبش زیر پوستی عظیمی شد؟ آیا اکثریت مخاطبین جنبش "سبز" را همین نوجوانان (سنین 16 تا ۱۹سال) تشکیل نمی دادند؟ آیا درک مفهوم چنین مخاطبتی ، بواقع دشوار است؟

به نظر می رسد با این اوصاف امروز هم برای تسلیم این هشدار دیر است که " سربازان امام راحل " همانهایی که از قول حضرت امام (ره) در گهواره ها بوده اند و پشتیبانان بلقوه ی آرمان های انقلاب اسلامی به شمار می رفتند می توانند با جهت گیری مختصری در نگرش آرمانی و اعتقادی خود با همان قدرت به مسببین شکست آرمان انقلاب مردمی ایران اسلامی مبدل شوند! و این نکته به عنوان زنگ خطری برای مسئولین حوزه های کلان اجتماعی و فرهنگی مدتی است به صدا درآمده اما متاسفانه فقدان گوش های شنوا ، عرصه را برای تعالی نوجوانان این سرزمین روز به روز تنگ تر می کند...

این حقیر به عنوان خدمتگذاری کوچک در این عرصه ی وسیع با تکیه بر حق خود برای اعتراض به چنین اقدامات نابخردانه ای ضمن مخرب دانستن چنین رویدادی از مسئولین سازمان فرهنگی هنری عاجزانه تقاضا دارم در شکل دادن به چنین اقداماتی وجنات مختلف امر را سنجیده و سپس اقدام کنند ، بی تردید آنچه امروز نوجوانان تهرانی را به دامنه ی رفتارهای پرخطر اجتماعی نزدیک و نزدیک تر می کند بی ربط با چنین اقداماتی نیست ، چرا که وجود حداقل یک مرکز تخصصی و تلاش در جهت تعالی این هویت ولو تنها در شهر تهران و حتا تنها در یک منطقه از آن در جلوگیری از توسعه ی آسیب های اجتماعی بی تاثیر نخواهد بود...

ما را به خیر تو امیدی نیست ، شر مرسان!
شاید اولین پاسخی که به ذهن مسئولین آن سازمان می خورد این باشد که بواسطه ی عمومی شدن فعالیت ها ، تمامی مراکز فرهنگی هنری شهر تهران پس از این در حوزه ی نوجوان تلاش خواهند کرد اما از این نکته نباید غفلت کرد که تلاش غیر متخصصانه به خصوص در حیطه ی هویت حساس نوجوان بسیار مخرب تر از بی توجهی به آنان خواهد بود...

از سوی دیگر اکثریت مخاطبین تمام مراکز آن را سازمان را قشر نوجوان تشکیل می دهد اما دریغ از اندکی شناخت روانشناسانه از ماهیت این هویت! با این توصیف اگر مسئولین و کارکنان مراکز فرهنگی هنری شهر را به معلمان فرهنگی نوجوانان تشبیه کنیم آنوقت است که خلع تخصص و شناخت آن مسئولین محترم نسبت به ماهیت نوجوانان به سادگی به ابزار کج روی این هویت آینده ساز مبدل خواهد شد...

گر چه که انصافن در این گاه کفگیر انگیزه به ته دیگ امید رسیده است اما باز هم امیدوارم مسئولین کلان فرهنگی کشور گوشه چشمی به این اندوخته ی آینده ی آرمان های انقلاب انداخته و در صدد اصلاح این مسیر به وضوح غلط برآیند...

با این امید
الهم عجل لولیک الفرج

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: