کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

قدرت ، نه! نفرت ، چه ها که نمی کند!

سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۸ 22:54

صرف نظر از سلامت ادعا ، این روزها کسانی از دروغ گله می کنند که همین گله اشان ، دروغ نباشد ، در راست بودنش شک وجود دارد!

بر ایجاد چیزهایی اصرار می کنند ، که اصلن دست آنها نیست!

براستی چه چیز ، این آدم ها را برای این همه صراحت و قضاوت مجاب می کند؟!

وقتی عقیده ات را هم ابراز می کنی ، کتک نخوری فحش خواهی خورد! که البته اگر دستشان بهت برسد ، همان گزینه ی نخست ، ارزانی ات خواهد بود! وقتی می گوئی که می پنداری حقیقت چیز دیگری است ، کمترین برخوردشان تکان دادن سر است و ابراز تاسف برایت!

آخر مگر شما که هستی برادر من! که اینچنین ، چند آتیشه ، حمله می کنی به همه ی داشته های طرف که گوئی او نادان است و تو دانای کل! و تو تکلیف داری دانائی را به زور دگنک و سنبه هم که شده بدی به خورد طرف!

سرت را بیانداز پائین! آدم باش! مثل آدم زندگی کن...

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: