امروز طرفای غروب از میدان ولیعصر به سمت تئاتر شهر قدم زنان می رفتم در مقابل مرکز خریدی مخروبه در حاشیه ی خ ولیعصر به فرد جالبی بر خوردم که به راستی مرا یاد اون شخصیت انیمیشنی انداخت که به همراه یک کله پوک سرگرم فروختن فیلم های کپی شده ی روی پرده ی سینما است! شباهت این دو در ذکر این جمله بود که: " سی دی بدم؟ ، سی دی بدم؟ ، اخراجیها ۲ ، سوپر استار ، دیگه نرو سینما!! "
جوانی بود با موهای طلائی و کلاه معروف رفیق کمونیست ها! ، راستش ابتدا خنده ام گرفت به شباهت میان آن شخصیت انیمه شده و این بابا! ، چند قدمی که دور تر شدم گفتم زنگ بزنم به پلیس و اطلاع بدم! و شماره ی ۱۱۰ رو گرفتم ، آقایی گوشی رو برداشت و من هم ماجرا رو عرض کردم و ایشون فرمودند: چه فیلمی رو می فروشه؟ و من گفتم اخراجی ها ۲ و سوپر استار! اینا روی پرده هستند الان! آقاهه گفت چند لحظه صبر کنید... همینطور هم شد ، دوباره آمده پشت خط و گفت: آقا نشانی؟ و من عرض کردم... فرمودند چند لحظه صبر کنید... دوبار آمدند پشت خط و گفتند نشانی دقیق تری بدهید! و من علاوه بر آدرس ، شمایل آن جوان رو هم تعریف کردم! و تهش گفتم آقا احیانن تا الان دیگه همه ی فیلماش رو فروخته و رفته! و آقای پلیس گفت" اِ... رفت؟! و من که کمی شاکی شده بودم گفتم: من چه می دونم آقا... من دارم مسیر رو طی می کنم و فقط از کنار ایشون رد شدم! و آقاهه با لحنی که انگار با یک آدم فروش کثیف حرف می زنه گفت: اعلام شد آقا! اعلام شد...
کمی جلوتر همین طور که داشتم به سرعت عمل پلیس و نوع رفتارش درباره ی پدیده های خطرناک اجتماعی فکر می کردم! ، چشمم به خودروی سیاه رنگ پلیس امنیت ... افتاد و دو خانم پلیس که داشتند به دختر نوجوانی که آستین هایش را بالا زده بود تذکر می دادند...
>> یاد مجلس هفتم افتادم و جلسه ای که در آن فیلم کتک کاری های پلیس که به قول خودشان داشتند در خیابان از جماعت اراذل زهر چشم می گرفتند را به اعتراض برای یکی از نماینده گان فعال و روشنفکر مجلس بلوتوث کردم اما چند روز بعد تعداد زیادی از نماینده گان در حمایت از اقدامات نیروی انتظامی در برخورد با اراذل و اوباش بیانه ای را صادر کردند!
>> اختتامیه ی بخش بین الملل جشنواره ی فجر بود که با کارت میهمان ویژه شرکت کرده بودم و صرف نظر از وجود ناهماهنگی بسیار ، از فرط تعدد آیتم های برنامه و پلاتوهای تکراری که دکتر عالمی آنها را به دو زبان فارسی و انگلیسی اجرا می کرد + کلیپ های طولانی پر تعدد کلی کلافه شده بودم و با خارج شدن از سالن خودم را نجات! دادم ، گلاب به روتون سری به دبلیو سی زدم! و با صحنه ای مواجه شدم که نکته ی کارسازی را به من گوشزد کرد!
قبل از ذکر آن نکته آن صحنه را تعریف می کنم! توالت پر بود از آدم هایی که پشت درب های بسته و سرویس های اشغال ، دست بر شکم ، به خود می پیچیدند! که البته بیشترشان میهمانان بخش بین الملل بودند...
اما آن نکته! اینکه " در این مملکت بیشتر چیزهای مهم ، یا کم است ، یا زیاد! "
>> براستی چرا در این مملکت بیشتر چیزها آنقدر غیر عادی هستند که دائمن باید توی چشم باشند؟! به قول استاد ادبیات دراماتیکمان که در تعریف کاربردی واژه ی "درام" - " نمایش" مثال آدمی را میزد که در خیابان روی دست هایش راه برود!
> چرا مکانیسم مدیریت در مملکت ما مثال آدم هایی است که روی دستهایشان راه میروند؟!
چرا برگزار کننده گان برترین فستیوال سینمایی ایران نمی دانند که امروزه همه چیز باید مختصر باشد و موجز؟ و وقتی این را نمی دانند! چرا این یکی را دیگر نمی دانند! که در محفلی که پذیرایی اش با چای و نسکافه و آب میوه بوده و قبل از آغاز مراسم اصلی صورت گرفته و برنامه هم طولانی و خسته کننده است ، ممکن است آدم های زیادی به رفع حاجت! نیاز پیدا کنند؟!
> چرا آن اپراتور پلیس ۱۱۰ آنقدر نس نس می کند که انسان متخلفی ، براحتی داشته های دیگری را در کنار خیابان حراج کند و چرا با من مثال آدمی برخورد کرد که گوئی دارد به مملکتش خیانت می کند!؟
> چرا پلیس این مملکت در فکر ایجاد امنیت اخلاقی میان آحاد اجتماع است؟ مگر وزارت فرهنگ و "ارشاد" یا رسانه ی ملی مرده اند؟!
> چرا پلیس این مملکت نمی داند که نباید در مقابل چشمان یک پدر ، دختری را بخاطر سوء حجابش سوار خودروی پلیس کرد و در صورت اعتراض آن پدر ، دختر را با خود برد؟!
ما مصونیت انقلابی که با خون پیروز کردیم ، با خون حفظ داشتیم را باید از چه کسانی طلب کنیم؟! از امام زمان (عج) ؟!!
چرا مسئولین امروز انقلاب ما ، نمی دانند که سرانجام سد ، طغیان است؟!
وسلام...