کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

67 حماسه ی آزادی ، کسی حرف مرا می فهمد!؟

چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷ 22:41

محبوس

امروز هنگام اجرای مراسم آزادی ۶۷ نوجوان محبوس در کانون اصلاح و تربیت ، خطاب به آقای دکتر الهام ، یار غار دولت نهم و مردی که بخاطر تعدد مسئولیت هایش زبانزد است عرض کردم: در ایرانی که خوزستان و خرمشهر دارد با آن مردمان ، مشهد الرضا دارد با آن موهبت ، مفهومی دارد به قدر معنای همدان و طهران... و حالا هم دیگر انرژی هسته ای دارد ، نماینده اش در فضا و در مدار زمین جهان را رصد می کند! ، چرا برخی از نوجوانان مستعدش باید در جائی به نام کانون اصلاح و تربیت و بنا به جرم و بزه ای تعجب برانگیز ، محبوس باشند؟!

آخر قبلش آقای ساری خاطره ای را گفت از نوجوانی در فلان شهر که فیش حج عمره اش را به ستاد دیه هدیه کرده بود و به دنبال او دانش آموزی دیگر در شهری دیگر ، چهار و نیم میلیون تومان وام گرفته بود و با آن سه زندانی را آزاد کرده بود!  

گفتم: وارثین آیدات چشم انداز ۲۰ ساله ی انقلاب کیستند؟ مگر نه همین نوجوانانی که ۲۰ سال دیگر ۳۰ - ۴۰ ساله می شوند؟

گفتم آقای سخنگو: چرا در ایران سربلند ما "نوجوان" هویت ندارد و "هویت نوجوان" واژه ای غریبه است؟

گفتم: من نگرانم برای این ۶۷ نفری که خانه ای گرم مثل کانون را از دست می دهند! و معلوم نیست چه در انتظار روزهای آزادی آنهاست...

گفتم: اجتماع آینده ی ما را چه کسانی خواهند چرخاند؟!

آمدند پشت تریبون و خطاب به حاظرین گفتند: به قول ایشان (اشاره کرد) ، "هويت نوجوان"‌ را ديدن يعني فردا را ديدن...

۲ - ۳ ساعتی بعد یکی از خبرگزاری های معروف از قول دکتر الهام نوشت: به قول رييس‌جمهور هويت نوجوان‌ را ديدن يعني فردا را ديدن !!

در گوشه ای از سالن ، یک نوجوان قتلی ،دکتر الهام را در آغوش کشیده بود و می گریست... و نمی دانم شاید الهام هم بغض کرده بود...

من حالا خوشحالم ، که سخنگوی دولت نهم ، واژه ی "هویت نوجوان" و جمله ی "هويت نوجوان‌ را ديدن يعني فردا را ديدن" را به زبان جاری کرد...

این یک موفقیت است!

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: