باید برای غزه کاری بکنیم... ، شیراز که بودم دوستی زنگ زد و گفت: باید برای غزه کاری بکنیم! و قرار شد که من به محض رسیدن به تهران به او زنگ بزنم...
حالا بیش از ۱۵ روز از آمدنم به تهران می گذرد و تماس بی تماس!
باید برای غزه چه کار بکنیم؟ همایش ، راهپیمائی ، سنگ پرانی ، جیق و داد ، بیداد ، فریاد؟ یا اینکه پول را مفت و هرزه کنیم؟ نه نه! این حمایت از صهیون ها نیست! این پشت کردن به خانواده ام در غزه نیست!
چاره ای جز سنگ نیست! میدانم...
چاره ای جز جیق و داد و بیداد و فریاد و همایش و راهپیمائی نیست! میدانم!
ای کاش آنقدر جنم داشتم که حالا بجای اینجا نوشتن ،با تفنگی در دست به جای هارت و پورت ، با گلوله های ساخته از اورانیوم ضعیف شده دست و پنجه نرم می کردم تا اقل نسلم منقرض می شد و عده ای در آینده این هوا بزدلی را تجربه نمی کردند...
باید برای غزه چه کار کنیم ، وقتی جماعتی از آدم ها ، در سراسر جهان ککشان هم نمی گزد؟
باید برای غزه چه کار کنیم وقتی که در همین سیستان خودمان عده ای سر عده ای دیگر را گوش تا گوش می برند و رسانهای پر مخاطبمان هم عکسش را رونمائی می کنند؟
ماجرا غزه و اسرائیل نیست! ماجرا عیسی و موسی و ابراهیم نیست! ماجرا مسیح و یهود و اسلام نیست!
ماجرا چیز دیگری است...