مثل ، مثال رنگ گندمه و قراره سر ساعت...
کشف قشنگیست وقتی ، قرار رو قرار دونستیم و اذان رو ازآن!
قرار ، قراره که آدم قرار می گیره... و وقتی هر روز سر ساعت میعاد من و توست ، دلم از یک ساعت پیشش واسه قرار ، بی قراری می کنه...
واسه خاطر اینه که اهل قرار ، ساعتی قبل از اذان بیدارند و همه ی وجودشون ، دلمشغولیه واسه شیفتگی و شیوه ی دیدار...
ای صبا! از من به اسماعیل قربانی بگو...
زنده برگشتن ز کوی یار شرط عشق نیست!