کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

لیبل شهادت ، درمان درد نیست!

جمعه ۱۵ آذر ۱۳۸۷ 1:19

امروز رسانه ی ملی از مسیری بازگشت که بی تردید جز ترکستان راه به جائی نمی برد... ، بسیار عجیب البته! چرا که معمولن مدیران ما در فرار رو به جلو استادند! گرچه که از منظر من این اقدام نیز چیزی جز نوعی فرار نیست ، اما شاید بتواند به جبرانی دست دهد که مانع از فورانی سخت گردد! فورانی به حق که بی تردید هر انسان آگاهی بروز آن را تصدیق و تائید می کند...

امروز ۱۵ آذر ماه است ، سالروز سقوط پرواز سی ۱۳۰ و فقدان ۱۰۴ انسان ، خرده نگیرید اگر از واژه ی شهید بهره نبردم! چه من بگویم شهید و چه نگویم مگر فرقی در جایگاه و اجر آنها می کند!

مدتی پیش در اجرای مراسم هزاره ی طلوع در نظر داشتم از جمله ای استفاده کنم که تکلیف را روشن می کرد ، اما آنچه مانع از ادای آن شد حقیقتن هراس از آن بود که در آن برهه از زمان تازه شدن داغ بچه ها اسباب عصبانیت و خدای ناکرده بروز ناراحتی شود! آن زمان همه ی ما دلگیر بودیم و از آن دلگیری به شدت عصبانی که انصافن آن عصبانیت هم به حق بود ، چرا که اوج بی توجهی برخی همچون مهندس ضرغامی رئیس رسانه ی ملی و اطرافیانشان و البته آدم های دیگری در ارشاد کارد را به استخوان رسانده بود و همین شد که نگفتم...

اما حالا وضعیت کمی متفاوت تر است ، رسانه ی ملی گوئی به این مهم پی برده که "فرار رو به جلو" که حالا دیگر به تاکتیکی احمقانه برای دفاع از خود مبدل شده ، رفتار موثری برای برخورد با این گاف بزرگ نیست و بلکم حواس ها را بیشتر جمع می کند! و از این رو پرده ی معروف سکوت را از واقعه ی دردناک سی 130 برداشته است و شبکه های مختلف این رسانه بشکلی ویژه آن واقعه ی تلخ را یاد آوری کردند...

خب این بسیار خوب است و نه تنها بنده ی حقیر بلکه اطمینان دارم همه ی بازماندگان آن عزیزان هم از این اقدام متشکرند اما این همه ی ماجرا نیست!

قانونی وجود دارد که چنین جانباختگانی را شهید می شناسد ، حکمی قانونی که وجاهت شرعی هم دارد ، پس بچه های سی 130 و بچه های عرفه و حتی بچه های پرواز ایرباس ۶۵۵ هم شهید محسوب می شوند.

لیبل شهادت ، درمان درد نیست!

در مورد شهدای عرفه که تکلیف روشن است ، یعنی اینگونه می نماید که موتور هواپیما به هر دلیلی که مهم نیست خاموش شده و علی علی... ، تاره! سردار بزرگ حاج احمد آقای کاظمی عملن عاشق شهادت بوده و طبعن به تبع آن دیگر همراهان ایشان هم همینطور و از سوی دیگر ایشان همگی نظامی بودند و یک نظامی با جان خویش معامله می کند و جان در مسیر توفیق کشور تقدیم... در باب شهدای پرواز ایرباس ۶۵۵ هم که تکلیف را آمریکایی ها خودشان روشن کرده اند ، آنها مورد حمله ی دشمن قرار گرفته بودند و به همین دلیل همگی شهید خواهند بود و این گفتمان ندارد! حالا اینکه چرا ما همچنان و هر ساله بر علیه آن دشمن طرح دعوی (حداقل رسانه ای) می کنیم هم که روشن است ، آمریکایی ها وحشی گری کرده اند... اما در مورد بچه ها ی سی 130 با وجود تعدادی وجه اشتراک باز هم وضع فرق می کند!

1- اینها نظامی نبودند

2- اینها سردار کاظمی و همراهان نظامی ایشان نبودند

3- اینها به قصد شهادت خبرنگار نشده بودند و اقل برای شهید شدن به آن مانور نمی رفتند

4- به آنها حمله صورت نگرفته بود و مهمتر آنکه در مواجهه با دشمن نبودند

لپ کلام اینکه خطای انسانی و یا خطای سیستمی باعث جانباختن آن ها شد ، بنده از طرح این سوال که آیا قربانیان خطا هم شهید محسوب می شوند یا خیر می گذرم ، چرا که بی تردید چه ما آنها را شهید محسوب کنیم چه نه تاثیری در شان و جایگاه آنان نزد خداوند مهربان نخواهد داشت! اما ذکر این نکته ضروری است که وینسز هم از خطای انسانی و سیستمی نام برده بود! آن ها عامل اصلی حمله  را خطای رادار در شناسائی هواپیما و در نهایت خطای انسانی معرفی کرده بودند و  این ما (ایران) هستیم که به عنوان اولیای دم و مدعی العموم این مورد را نمی پذیریم!

حالا یک وجه تشابه! اولیای دم شهدای سی 130 هم عدله های مربوطه را نمی پذیرند! البته ایرانی بودن خطاکار نکته را دردناک تر کرده است!

بگذریم! بنده قصدم موشکافی در شمایل سقوط نیست و البته قبلن در "یاد داشتی" با اتکا به مستندات به شبهه های موجود در مسیر رسیدگی به پرونده پرداخته ام و هدف از ارائه ی این یاد داشت صرفن اشاره به این نکته است که آیا "اعطای لقب شهید"  همه چیز را جبران می کند!؟ بعید به نظر می رسد! "اینکه ما خطای خود را در پشت لیبل شهادت مخفی کنیم" که حل مسئله نیست! با این کار شان نظری شهادت را در اجتماع زیر سوال می بریم و جز این خطای برآمده از خطا آیده ی دیگری نصیبمان نخواهد شد...

چه فرقی می کند که خطای انسانی را چه به عمد و چه غیر عمد یک ایرانی صورت دهد یا یک امریکائی! گرچه که اگر خطاکاران آمریکائی بودند به لحاظ روانی درک آن ممکن تر بود اما خطا خطاست که در هر دو صورت به فاجعه می انجامد، به مرگ و خانمان سوزی عده ای می انجامد، فارغ از اینکه آن عده مهندس باشند ، دکتر باشند ، کارگر باشند و یا خبرنگار! عده ای بچه یتیم می شوند ، عده ای همسر بیوه و عده ای مادر و پدر و برادر و خواهر داغ دیده و یک جامعه آشوب و هراس که در نهایت چه چیز باعث شد هواپیمائی در وسط شهر سقوط کند و عده ای از بین بروند! مهم چرایی خطاست که هنوز طرح آن در میان آحاد اجتماع وجود دارد!

بی تردید این سوال تا زمانی که پاسخی برایش ارائه نشود همچنان باقی است و قدمت آن جز دامن زدن به سوءاطمینان بیشتر اجتماع نسبت به حکومت ، آیده ی دیگری نخواهد داشت!

به نظر می رسد حالا که رسانه ی ملی بازگشته ، بهتر است به واسطه ی کثرت شهدای خود به عنوان اولیای دم حقوقی ، مسیر صحیح پیگیری وضعیت پرونده را پیشه کند تا تکلیف این شبهه ی بزرگ یکسره گردد.

بنده بارها از خانواده های شهدای سی 130 شنیده ام که بیشترین ناراحتی شان از آنجا آب می خورد که حکومت حتی از یک عذرخواهی خشک و خالی هم سرباز زده! آنها معتقدند که اگر خطائی رخ داده که بی شک رخ داده ، خطاکار باید مسئولیت خطای خود را بپذیرد و حکومت نیز برخورد کند تا از امکان وقوع مجدد اینگونه خطاها کاسته شود ، همین و بس! این که دیگر تضادی با امنیت ملی ندارد! خانواده های مذکور هم طلب دیگری ندارند...

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: