کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

رفيقي كه شتر بود!

پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۷ 2:33

دوست دارم گاهي به صداش گوش كنم! هر چند كه به قول مسعود شجائي به درد خرافه اي ها مي خوره! گرچه كه الان صداش روي اعصابم راه ميره اما تلاش مي كنم بهش خو بگيرم هرچند به وجود همه ي اِهن و تُولوپم! كمي به تاپ تاپ اون رفيقي كه مدتيه نا رفيقي مي كنه افزوده...

راستي كه هراس انگيزه! بزار اعتراف كنم! چه عيبي داره؟ حالا هر كي هر چي كه مي خواد بگه! مگه چي دارم كه به همراهيش بنازم و تكيه كنم؟! ، راستش قصد تصديع اوقات شريف اون عزيزاني كه موقعه گرفتاري ها آويزونشون مي شيم رو هم ندارم! به قول ابراهيم آبادي بزار به درد بدبخت تراز مناش برسن و وقت گيرشون نشيم...

تيك تاك ، تيك تاك ، تيك تاك .....

راهنمائي!: این رفيق ما ،  شتري ست كه درِ خونه ی همه می خوابه!

مگه چقدر مونده؟ گيرم كه به قول اين بابا ۴۵ سال و ۸ ماه و ۲۶ روز ديگه... كه عمرناش! شايدم كه نه... اينم باشه عذابي واسه تاوان دودره بازي ها و سبك سري هائي كه اوهـــــــــــــــوه.... تا دلت بخواد متعدده...

دوست دارم گاهي به صداش گوش كنم! .... تسكين دهنده است... اينچنين كه حالا ديگه گوشم بهش عادت كرد! باور نميكني!؟  كليك كن!  (اينجا)

الفاتحه... بسم الله الرحمن الرحيم ، الحمد.... 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: