کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

نمایش گاه!

سه شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷ 3:6
ماجرای خریدن شلوار گرم کن از نمایشگاه الکامپ و تلکامپ!

دیروز رفتم نمایشگاه بین المللی کتاب و انصافا" بجز رد شدن از خان مترو و له شدن و مورد ... قرار گرفتن!  مابقی ظواهر امر بر خلاف سال گذشته کلی متمدنانه تر بود! مثلا این بار ساندویچ ژامبون گوشت رو توی چمن ها خوردیم!  و جاتون خالی در کناری از جاده ی آسفالته ی منتهی به شبستان مصلی امام خمینی (ره) نفری یه دونه رانی هلو..  زدیم توو رگ!

اما یه سوالی "دیگوله ی"  این حقیر  رو بشدت مورد عنایت قرار داده! و اون اینکه چرا برای بازدید از کتب هنر باید ۳۰ جای مختلف و دور از هم نمایشگاه رو ویزیت کرد!!!؟؟؟

راستش این سوال قدمتش کمی زیاده! مثلا در نمایشگاه الکامپ و تلکامپ سال پیش هم به همین خاطر دستمون به جائی بند نشد الا به بند شلوار گرمکن (همون زیر شلواری!) که در بدو ورودی و خروجی نماشگاه فروخته می شد! و خوب یه دونه خریدیم!!! خیلی هم جنسش خوبه انصافا"...

دعا بفرمائید!

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: