تجربه ی اجرای برنامه ای دیگر در شهر تهران ، اینبار به وسعتی متفاوت ، ایام تعطیلات نوروز رو برای من پر کرد! طراحی و اجرای جشنی یکپارچه و همزمان در حداقل ۸ نقطه از تهران آن هم در ۱۲ نوبت با مخاطبت بیش از تقریبا" ۴۰.۰۰۰ نفر شهروند آن هم در یک روز ، میان سیل نا همراهی ها ، حساسیت ها و زیر مونیتورینگ مدیریتی قائل به مصلحت اندیشی در عین آنکه ظاهرا" کار ساده ای به نظر می رسد ، اما در واقع کار ساده ای نیست! البته اگر قرار باشد جدا از شو و گزارش دهی ، به تاثیر گذاری آن هم توجه شود!
اما آنچه دوباره بار ، ذهنم رو به خودش معطوف کرد ، سطح تاثیر مشارکت اجتماعی شهروندان یک شهر در مدیریت فرهنگی بود... آنچه که اگر بواقع مدیران فرهنگی در دستور کار قرار دهند ، می توان امیدوار بود که می شود عقب ماندگی ها و زخم های ناشی از انقطاع فرهنگی را جبران کرد!
اما تهران ما! ، این کلانشهر افسار گسیخته که روزافزون گسترش می یابد ، برای رشد موثر و مدیریت فرهنگ شهروندانش ، بیش از هر چیز نیازمند مشارکت همگانی همین شهروندان است!
در حوزه ی عمران شاید که مسئولین شهر بتوانند یکه تازی کنند وحتی موفق هم باشند! اما در حوزه ی فرهنگ بی شک یکه تازی و پا در کفش یک دندگی کردن و مدیریت با عقاید شخصی جز خرابکاری نتیجه ای در بر ندارد ، چنانکه شرایطِ البته رو بهبهودِ امروزه یِ فرهنگِ این کلانشهر خود گواهی معلوم است برای این ادعا که مدیریت فرهنگ ، بی توجه به امیال و خواسته های آحاد مردم راه به جائی جز تابو سازی و ایجاد حساسیت های فرهنگی برای مخاطبین نخواهد برد! در این باب هم اشاره به این مثال که "چرا عوام نسبت به رفتارهای ترد شده توجه ویژه و لج بازانه نشان می دهند؟" خالی از لطف نیست! چنانکه این موضوع هراسی بزرگ برای مدیران فرهنگی محسوب می شود که مبادا درتجمعی از تجمعات فرهنگی و هنری به تابویی اشاره شود! و این در صورتی است که شکستن تابوهای عتیق ، مخرب و سد کننده ی رشد روحی و روانی اجتماع ، بدون توجه و تلاش برای دستی کردن آن در اجتماع ممکن نیست! این تابوها که استخوان ایستادن کمر هر اجتماعی را می شکند ، بی روبروئی و مبارزه ی تن به تن و سپس اتحادی موثر نخواهند شکست! و این نکته جای تاسف دارد که هنوز عمده ی مدیران فرهنگیِ این کلانشهرِ افسار گسیخته از روبه روئی اجتماع با تابوهای عتیق در هراسند!
اعتقاد این حقیر ، که شیوه و روش های مختلفی از برنامه سازی را برای شهروندان تهرانی در کارنامه دارم ، این است که امروز موثرترین راه برای مدیریت بروز و همگون فرهنگی شهرتهران ، مشارکت همگانی و واقعی شهروندان در برنامه سازی های فرهنگی است و بیشترین ظرفیت این مشارکت در "برنامه های میدانی" نهفته است.
من هنوز هم امیدوارم که روزی مدیریت فرهنگی دست از سلیقه نگری بر دارد و آنچه را دنبال کند که اجتماع رو به رشد ما به آن نیازمند است! هنوز هم امیدوارم...
التماس دعا