کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

تهران! این شهر گنده!

جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۸۷ 23:32

تجربه ی اجرای برنامه ای دیگر در شهر تهران ، اینبار به وسعتی متفاوت ، ایام تعطیلات نوروز رو برای من پر کرد! طراحی و اجرای جشنی یکپارچه و همزمان در حداقل ۸ نقطه از تهران آن هم در ۱۲ نوبت با مخاطبت بیش از تقریبا" ۴۰.۰۰۰ نفر شهروند آن هم در یک روز ،  میان سیل نا همراهی ها ، حساسیت ها و زیر مونیتورینگ مدیریتی قائل به مصلحت اندیشی در عین آنکه ظاهرا" کار ساده ای به نظر می رسد ، اما در واقع کار ساده ای نیست! البته اگر قرار باشد جدا از شو و گزارش دهی ، به تاثیر گذاری آن هم توجه شود!

اما آنچه دوباره بار ، ذهنم رو به خودش معطوف کرد ، سطح تاثیر مشارکت اجتماعی شهروندان یک شهر در مدیریت فرهنگی بود... آنچه که اگر بواقع مدیران فرهنگی در دستور کار قرار دهند ، می توان امیدوار بود که می شود عقب ماندگی ها و زخم های ناشی از انقطاع فرهنگی را جبران کرد!

پارک گفتگو ، جشن زیر سایه ی خورشید ، 13 فروردین 87

اما تهران ما! ، این کلانشهر افسار گسیخته که روزافزون گسترش می یابد ، برای رشد موثر و مدیریت فرهنگ شهروندانش ،  بیش از هر چیز نیازمند مشارکت همگانی همین شهروندان است!

در حوزه ی عمران شاید که مسئولین شهر بتوانند یکه تازی کنند وحتی موفق هم باشند! اما در حوزه ی فرهنگ بی شک یکه تازی و پا در کفش یک دندگی کردن و مدیریت با عقاید شخصی جز خرابکاری نتیجه ای در بر ندارد ، چنانکه شرایطِ البته رو بهبهودِ امروزه یِ فرهنگِ این کلانشهر خود گواهی معلوم است برای این ادعا که مدیریت فرهنگ ، بی توجه به امیال و خواسته های آحاد مردم راه به جائی جز تابو سازی و ایجاد حساسیت های فرهنگی برای مخاطبین نخواهد برد! در این باب هم اشاره به این مثال که "چرا عوام  نسبت به رفتارهای ترد شده توجه ویژه و لج بازانه نشان می دهند؟" خالی از لطف نیست! چنانکه این موضوع هراسی بزرگ برای مدیران فرهنگی محسوب می شود که مبادا درتجمعی از تجمعات فرهنگی و هنری به تابویی اشاره شود!  و این در صورتی است که شکستن تابوهای عتیق ، مخرب و سد کننده ی رشد روحی و روانی اجتماع ، بدون توجه و تلاش برای دستی کردن آن در اجتماع ممکن نیست! این تابوها که استخوان ایستادن کمر هر اجتماعی را  می شکند ، بی روبروئی و مبارزه ی تن به تن و سپس اتحادی موثر نخواهند شکست! و این نکته جای تاسف دارد که هنوز عمده ی مدیران فرهنگیِ این کلانشهرِ افسار گسیخته از روبه روئی اجتماع با تابوهای عتیق در هراسند!

 

اعتقاد این حقیر ، که شیوه و روش های مختلفی از برنامه سازی را برای شهروندان تهرانی در کارنامه دارم ، این است که امروز موثرترین راه برای مدیریت  بروز و همگون فرهنگی شهرتهران ، مشارکت همگانی و واقعی شهروندان در برنامه سازی های فرهنگی است و بیشترین ظرفیت این مشارکت در "برنامه های میدانی" نهفته است.

من هنوز هم امیدوارم که روزی مدیریت فرهنگی دست از سلیقه نگری بر دارد و آنچه را دنبال کند که اجتماع رو به رشد ما به آن نیازمند است! هنوز هم امیدوارم...

التماس دعا

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: