کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

سین ما!

پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۶ 12:13

جاده ی آسفالته ی سینمای ایران!

آقا بیا پائین از بالای داربست! تف تو این سینمای ایران! آقا داری بلیط ۱۰.۰۰۰ تومن بخرم؟!  آی... له شدم مردک مگه مریضی؟!  آقا... اینجا چه خبره؟!

اما اینها همه نشان از پویائی سینمائی دارد که جاده اش آسفالت شده ، اما به تازگی! عموما وقتی جاده ای بعد از سالها خاکی بودن آسفالت می شه ، مسافران همیشگی خودش رو برای اقل یه باری جولان دادن می طلبه! حالا حضور یه هوئی همه ی این مسافران ، می تونه ترافیک شدیدی رو بوجود بیاره! حالا اینکه چند نفر از این جماعت قصدش عبور و استفاده بوده در مقابل آنها که برای تماشا آمدند جای تامل داره...

* "این ماجرا متعلق به دیشب ، مقابل سینما بهمن میدان انقلاب است"

به هر حال توقع اینکه مخاطب سینما  ، حال هر سینمائی (به لحاظ ملیت سینما)صریحا بدنبال رسیدن به آن پالایش و تزکیه ی نهفته در درام باشد ، اقل به عقدیه ی من توقعی نابجاست چرا که سینما از زمان بدعتش ، پاپ آرت یا همان هنر مردمی و عموما "هنری عمومی" بوده است اما این گفته تائید کنندی وضعیت مطرح شده در پاراگراف نخست این یاداشت و وضعیت حاکم در محل پاراگراف یک این نوشته نیست!

این بساط هم مثال سال گذشته به پای مدیران این جشنواره ی مقطعی نوشته خواهد شد اما بواقع آیا مسببین این بساط ، مدیران فجر سینمائی و یا مخاطبین آن هستند؟ یا جای دیگری می لنگد؟

دلیل ثبت این مطلب برای خودم هم چندان روشن نبوده!

بدرود ، التماس دعا

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: