کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

گل کرده است در خیالم!

دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۶ 11:6

آفتاب...

مثال هر روزه ی رد شدن از کنار باجه ی روزنامه فروش میدون انقلابی ، امروز هم سركي كشيدم به سر تيتر ها... با اين فرق كه قبلش ، در منزل دوستي كه شب اونجا بودم ، كنار سفره ي صبحانه ، تكي هم به روزنامه ي اطلاعات زدم ، مال ديروز.

حالا شايد گفتن اين كه " گل ميكند در خيالم! فكري كه شايد... محال است! " جاي تفسير داشته باشه! و اون اينكه:

آقاي رئيس جمهور در همون روزنامه ي چاشني صبحانه و در اولين صفحه ، در هم كلامي با يكي از سران اعراب درگير با اتاق يهود ، يا به قول ما " صهيونيست ها " ، گفته بود كه " صهيونيست ها و اربابان آنها محاكمه خواهند شد "

و درست در سكانس بعدي:

چه دعوائي بود ميون تيتر روزنامه ها! تخيليش اينه كه اگر اين تيتر ها جون داشتن... انقريب كه يقه ي همديگر رو بگيرن! كه چه مي دانم فالاني ها در پي فلام واكنش فلان كس ، به فلان ها حمله كردند!

و اين كه " امروز " گل كرده است در خيالم ، فكري كه شايد محال است...

محال است! محال است؟ يا محال....

تر اي كهن بوم و بر دوست! ندارم...!  و حالا چند باره و يه هوئي شدم همون خائن به مام وطن!

التماس دعا

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: