کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند...


چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها / دست‌ها تشنه تقسیم فراوانی‌ها
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم / داغ‌های دل ما، جای چراغانی‌ها
حالیا! دست کریم تو برای دل ما / سرپناهی است در این بی‌سر و سامانی‌ها
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی! / ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانی‌ها!
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید / فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها...
سایة امن کسای تو مرا بر سر، بس! / تا پناهم دهد از وحشت عریانی‌ها
چشم تو لایحه روشن آغاز بهار / طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها

آدینه است ، التماس دعا

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: