فصل تقسیم گل و گندم و لبخند...
چشمها پرسش بیپاسخ حیرانیها / دستها تشنه تقسیم فراوانیها
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم / داغهای دل ما، جای چراغانیها
حالیا! دست کریم تو برای دل ما / سرپناهی است در این بیسر و سامانیها
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی! / ای سرانگشت تو آغاز گلافشانیها!
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید / فصل تقسیم غزلها و غزلخوانیها...
سایة امن کسای تو مرا بر سر، بس! / تا پناهم دهد از وحشت عریانیها
چشم تو لایحه روشن آغاز بهار / طرح لبخند تو پایان پریشانیها

آدینه است ، التماس دعا