هنگام آن بود... تا دندانهاي تو را!
در بوسه اي طولاني...
چون شيري گرم ، بنوشم!
تا دست تو را بدست آرم
چه كوه ها... درياها... مي بايدم گذشت؟!
تا بگذرم!
(مرحوم احمد)
*************
رنگ لبانت ، به مانند شكوه گرفتگي خورشيد است! ارغوان رضايت من... آنچنان كه آبستن مرگ را در آغوش دارم!
تو ، آب ، حيات ، مني!... چونان كه گر بنوشمت جاودانم و افسوس كه جاودان نيستي! نيستي! نيست...
التماس دعا
زدم تو خاكي ، ببخشيد!