کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

قش!

دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۶ 13:33

بيا واسه دل هم قش نکنیم!

این همه ریسه و روسه و قش و ضعف! واسه دلهایی که تو بوران آفت  ، يادشون مي ره كه كي بودن!  چه معني داره اصلا آدما اونچه رو كه نبايد ، بپذيرن؟ يا اينكه وانمود كنن كه پذيرفتند يا اينكه سكوت كنن ،  واسه خاطر اينكه نمي خوان بگن"نه"!

خوب عزيز دل برادر يه هويي بگو نه و خودتو خلاص! چرا ديگه اينهمه قر و قموش و چه مي دونم اين حرفا!؟

دست بردار... بگو يه باره چته و تكليف روشن! هم خودت راحت مي شي و ديگه دست و پا بي دست وپا ، گرچه كسي كه دست و پا نزنه آدم نيست!  و هم اينكه دعواي دل دردت تمومه و خدا هم بعيد كه ناراضي باشه!

اينا كه گفتم همش درد مصلحت بود و درويشيش به كنار و تكليف يا وحي قاطع نيست كه همينطوري باشي اما اگه قرار درويش بشي هم خوب ، ‌بشو... اما نه يه لنگ يه پا در هوا...

درويشي هم واسه خودش چار چوبي داره محكم و عقيدي...

التماس دعا 

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: